نوشتم، پاک کردم. نوشتم، پاک کردم. همین جوری هی نوشتم و پاک کردم از آخر به این فکر کردم که اصلا چرا باید بنویسم؟


برای چی هر روز میام و توی وبلاگ ها مختلف میچرخم و چند تا لایک و کامنت نثار وبلاگا میکنم و بعدشم با نوشتن یه پست و بعد از کلی وقت گذاشتن روش بلاخره منتشر میکنمش و میرم برای روز بعدی که باز دوباره همین منوال روز بعدی هم تکرار میشه.


چرا این وقتو صرف خوندن کتاب یا یادگرفتن چیزی نکنم و بیام این جا چیزی بنویسیم و توی وبلاگستان بچرخم؟

این که چرا مینویسم یا چرا مینویسیم؟ سئوالیه که چند روزی میشه ذهنمو مشغول کرده، واقعا ما چرا داریم مینویسم؟


این جا احتمالا باید یه جمله قصار از یکی از مشاهیرجهان در مورد ارزش نوشتن و این جور چیزا بنویسم ولی چون جمله قصار خاصی توی ذهنم نیست شما خودتون این جا رو بایه جمله پر کنین :|


حالا قبل از این که سراغ گفته های مشاهیر و افرد مشهور بریم اول سراغ خودم میرم؛ به شخصه خود من که روزای اول قصدم فقط نوشتن و پرکردن یه وبلاگ بود که بتونم توی مسابقه وبلاگ نویسی شرکت کنم؛ که اونم یکی از دلایلش تحریک شدن از طرف بقیه دوستام بود.


ولی بعد از گذشت چند روزی فهمیدم که فقط نوشتن و پرکردن یه وبلاگ برای شرکت توی مسابقه هدف خوبی نیست. شاید برای بقیه هدف خوبی باشه و براشون کلی انگیزه ایجاد کنه ولی برای من هدف بشو نیست :(


بعد از این که نتونستم خودمو با داشتن هدف و انگیزه ی شرکت توی مسابقه، قانع کنم گفتم از دید علمی به قضیه وارد بشم، شاید که بتونم خودمو با چند تا دلیل علمی قانع کنم. اول از همه رفتم سراغ گوگل و با دیدن نوشته های چند تا سایت اول که از قضا سایت شخصی هم بودن کلا تخریب شدم.


نه به خاطر این که سایتشون بد بود یا نوشته هاشون آدم رو ناامید میکرد، برعکس به خاطر این بود که نوشته های خیلی خوبی داشتن؛ حالا حتما میگین که چرا تخریب بشی با دیدن نوشته های خوب بقیه؟


نه این که حسود باشم و به خاطر حسادت باشه؛ به خاطر اینه که وقتی میبینم بقیه اینقدر پیشرفت دارن و پله های ترقی رو دوتا دوتا طی میکنن، به خودم میگم که:«خاک تو سرت، مگه بقیه چیشون از تو بهتره :|» بعدشم شروع میکنم به حسرت خوردن که چرا من نتونم مثل اونا باشم؟


حالا شما ببین این همه آدم بهتر از من هستن که وبلاگ یا وبسایت دارن و نوشته های خودشونو توش منتشر میکنن، یا این همه شبکه اجتماعی با کلی محتوای جذاب، و...


حالا همه اینا به کنار سرانه مطالعه 1 ساعت و 20 دقیقه ای مردم در طول یه هفته رو کجای دلم بزارم آخه؟


شما حساب کن با وجود این همه مانع چند درصد اصلا امکان داره که نوشته های من توسط کسی خونده بشن؟ هنوز شما آثار این همه نویسنده مشهور رو هم در نظر نگیر.


حالا اینا به کنار خدارو چه دیدین شاید چند وقت دیگه وبلاگ من هم به وسیله اقداماتی تونست رتبه خوبی رو توی گوگل کسب کنه و شد یه وبلاگ پربازدید. پس این دلیل [ چون نوشته هام دیده نمیشن، نمینویسم ] هم رد شد.


بعد از دیدن این سایتای شخصی و تخریب شدنم یادم اومد که میخواستم نوشتنو از نظر علمی برسی کنم، و کلا اشتب زده بودم :|


فواید علمی نوشتن

بعدش یه سرچ زدم با عنوان "فواید علمی نوشتن" بلکه بتونم این ذهن لامصبو یه جوری فانع کنم.  اول از همه با یه سایتی مواجه شدم که 24 تا از فایده های نوشتن رو گفته بود حالا فایده هاشو نوشتم تا ببینم که کدوم بدرد من میخوره و کدوم بدبدم نمیخوره:


  1.  هوش هیجانی را بالا می برد.

  2.  هوش روانشناختی را بهبود می بخشد.

  3. برای بیماران سرطانی کمک‌ کننده است.

  4. به شما کمک می‌کند که بهتر بخوابید.

  5. برای سلامتی مفید است.

  6. ابزاری برای بیان کردن خودتان است.

  7. سبب افزایش حافظه می‌شود.

  8. ابزاری برای رسیدن به رویاهای‌تان است.

  9. خلاقیت را بهبود می‌بخشد.

  10. بیش‌تر یاد می‌گیرید.

  11. و...

پ ن 1 : اگه میخواین فواید بیشتری بدونین، این جا کلیک کنین :)


مورد اول و دوم رو که اصلا معنیشونو دقیق نمیدونستم :| در باره مورد سوم هم باید بگم که خدارو شکر سرطان ندارم و درباره مورد چهارم هم باید بگم که قبل این که وبلاگ نویس باشم هم خوابیدنم درست و بدون مشکل بود وتقریبا فرد سالمی هم بودم :|

تا مورد پنجم که چیز خاصیش نظرمو جلب نکرد ولی موارد بعدیش باعث شد که یه کمی انگیزم برای نوشتن بیشتر بشه؛ اولیش این که میتونستم خودم و افکارمو به بقیه معرفی کنم و چند تا دوست دیگه مثل خودم پیدا کنم؛ دومیش این که برای منی که اسم خودمو یادم نمیاد تمرین خوبی برای تقویت حافظم بود؛ و مورد بعدی هم این که برای منی که دوست داشتم نصف کارای جهانو تجربه کنم خوب بود چون اگهه نوسته ها و تحقیقای دانشمندا درس باشه طبق مورد 8 باید در اینده به رویا ها و خواسته هام برسم؛ و موراد بعد رو هم که خودم دوست داشتم چون باعث بهبود خلاقیت و یاد گیری بیشترم میشد.


سخنان گهر بار مشاهیر در مورد نوشتن و نویسندگی

در کل یه کمی تونستم با یافته های علمی دانشمندا خودمو قانع کنم که نوشتن ارزش داره! بعد از علم سراغ مشاهیر رفتنم تا ببینم نظر اونا در مورد نوشتن چی بوده.


و با موارد زیر روبه رو شدم:


اگر می خواهی نویسنده شوی، باید دو کار را بیشتر از همه انجام دهی: زیاد بخوانی و زیاد بنویسی. هیچ راه و هیچ میانبری به غیر از این دو وجود ندارد که من از آن باخبر باشم.

 استیون کینگ

مهم ترین چیزها، سخت ترین چیزها برای گفتن هستند، چرا که کلمات آن ها را کوچک جلوه می دهند.
استیون کینگ

اگر می خواهی پس از مرگ فراموش نشوی ، یا چیزی بنویس که قابل خواندن باشد، یا کاری بکن که قابل نوشتن باشد .
 بنجامین فرانکلین 

نویسندگی یعنی به اشتراک گذاری. این بخشی از ذات انسان است که بخواهد مسائل را به اشتراک بگذارد؛ افکار، ایده ها، عقاید.
 پائولو کوئیلو

چیزی که نمی تواند گفته شود می تواند نوشته شود. چرا که نویسندگی عملی خاموش است، اقدامی از سر تا دست.
هرتا مولر

من‌ از نوشتن‌ می ترسم‌. با ترس‌ به‌ زیبایی و هنر نزدیک‌ می شوم‌.
 سهراب سپهری

نویسندگان، مهندسانِ روح بشریت هستند.
ژوزف استالین



نتیجه گیری

در نتیجه تحقیقاتم متوجه شدم نوشتن چیز خوبیه و فواید زیادی داره؛ از تقویت ذهن گرفته تا کاهش استرس و... در کل شما گرفتار سوالای من نشین به نوشتنتون برسین که یه وقت دنیای وبلاگ نویسی لنگ چند تا نوشته نمونه.

و در ضمن نوشتن یه فوایدی هم داره که در آینده به کمکتون میان و یه جورایی سرمایه گذاری بلند مدت حساب میشه. و این که اگه تونستین اول نوشته هاتونو توی برگه بنویسین چون اکثرا فواید نوشتن برای نوشتن روی کاغذ بود نه نوشتن با کیبور.

ولی اگه با همین کیبوردم نوشتین عب نداره فقط بـــنـــویـــســیـــــن.



پ ن 2 : قرار بود به جای این پست یه پست ازاد بنویسم که توش یه سری چیزای مختلف و بنویسم، در کل یه جورایی خودمو تخلیه کنم. ولی خوب قسمت نبود و به جاش این یکی پست رو نوشتم.


پ ن 3 : باخت تیم ملی رو هم تسلیت عرض میکنم و یه تبریک هم به آقای ژاوی به خاطر پیش بینی های درستش میگم.


پ ن 4 : امروز مدسه مون به خاطر آلودگی هوا تعطیل بود :))))


باشد که آدم شویم :|