هم اکنون صدای من رو در اولین دقیقه بهمن ماه 1397 میشنوید.


الان که دارین این پست رو میخونین، چند دقیقه ای از شروع بهمن ماه سال 1397 میگذره و توی این پست میخوام یه تاریخچه ای از اتفاقایی که توی دی ماهی که بر من گذشت رو بنویسم.


گند زدن در امتحانات

اولین و مهم ترین نکته دی ماهی که گذشت، ایام برگزاری امتحانات نوبت اول بود که به خوبی و خوشی طبق معمول گند زدیم :D

ولی دلیل اصلی این گند زدن تغییر مکان دانش اموزا بود، جوری که پارسال توی کارگاه ها امتحان میدادیم [ توش میز میچیندن و اونجا امتحان میدادیم ] ولی امسال که مسئولین مدرسه حال نداشتن از کلاسا صندلی ببرن و توی کارگاه ها بچینن [ هر چند این کارم بچه ها انجام میدادن ] و تصمیم بر این شد که با تغییر کوچولو توی کلاسا اونجا امتحانات برگزار بشه.

به این صورت که کل کلاس به 4 تا ردیف،  هر ردیف 5 تا صندلی، تقسیم شد. و هر کلاس به دو گروه تقسیم شد و توی هر کلاس یه دو تا گروه با رشته ی مختلف بودن، حالا مشکل کار کجا بود که نشد ما تقلب کنیم :

اول این که فضای کلاس ها کوچیک تر از کارگاه ها بود و معلم [ منظور همون مراقب ] به فضای کلاس اشراف کامل داشت.
دوم این که ما بد شانس بودیم :|

 چون کلاس ما بیشتر از حد معمول دانش اموز داره؛ کلاس ما به دو تا گروه کامل به علاوه 4 نفر دیگه تقسیم شد، و اون دو تا گروه توی دو تا کلاس مختلف بودن و ما 4 نفر که منم یکی از این چهار تا بودم با یه گروه دیگه از بچه های سال اولی و چند تا از نخاله های سال اخری توی یه کلاس افتادیم :/

به صورتی که هر کدوممون یه گوشه ای از کلاس نشستیم و عملا هیچ راهی برای تقلب به اون صورت نبود؛ ولی بازم خدارو شکر بچه ها یاری کردن و یه چند تا سوالو رسوندن ولی به اون صورت نشد کاری کنیم.

و سوم این که سطح امتحانات بالا بود :| و آب و هوا و کج بودن میز ها هم چندی دیگر از عوامل خراب شدن این دوره از امتحانات بود O_o

 پ ن 1: بالاخره باید یه جوری گند زدن امتحاناتمون توجیه بشه.

اشتباهی از سوی مسئولان مدرسه

و یکی دیگه از از اتفاقایی هم که توی این دوره از امتحانات افتاد، اشتباه طرح کردن سوالات درس شیمی بود که:

همه بچه ها برای امتحان امادگی داشتن و رفتن سر جلسه و بعدش که برگه ها پخش شد، دیدیم که اصلا این چیزارو به ما نگفتن
O_o بچه ها به مراقبا گفتن و پرسیدن که چیکار کنن، مراقبا هم میخواستن از دبیر درس شیمی بپرسن که خدارو شکر دبیر محترم توی مدرسه حضور نداشت.

بعد مراقبا دست به دامن مدیر شدن و به اون گفتن که اونم به صورت خیلی ضربتی زنگید به دبیر محترم و دبیر محترم رو از اشتباه خودش آگاه کردن و بعدم با تحویل برگه های خالی به مراقبا، بچه ها راهی خونشون شدن.

پ ن 2 : بعدا خبر دادن که پنج شنبه، قراره دوباره امتحان شیمی بگیرن؛ که این دفعه همه رو توی سالن نشوندن و همه چی بر خلاف امتحانای گذشته داشت خوب پیش میرفت که؛ یکی از مراقبا اومد دقیق جلوی من نشست و ظل زد توی چشام، و تا آخر مثل جغد حواسش به من بود. و باز هم امکان تقلب از من سلب شد :(

پ ن 3: کلا سالن سه تا ردیف داشت که من نفر اول ردیف وسط بودم :|


ناکامی در تئاتر

خوب از امتحانات که بگذریم به هفتته اول مدرسه ها بعد از ترم اول امتحانا میرسیم، که به دلیل فهمیدن نمرات درخشان از این برهه زمانی میگذریم. بعد از این اتفاقا یه روز به اتفاق دوستان به نماز خونه دعوت شدیم تا برای تئاتر تست بدیم.

بعد از کلی مسخره بازی طرف تونست درست ازمون تست بگیره، که توی اونم نمرات خوبی به دست نیاوردیم و قبول نشدیم. البته یکی از بچه های کلاسمون موفق شد و همین چند روز پیش گریم شد و بعد از انجام یه سری کارا [ جزئیات زیادی از تست و انجام ای ن تئاتر اخریه در دسترس نیست ] با سخنان گهر بار بقیه بچه های کلاس مواجه شد.
که به دلیل گهربار بودن فراوان از نوشتنشون معذوریم.

پ ن 4: دیگه شرایط جوری بود که کسی که تست میگرفت نتونست منو دریابه و از همکاری با یکی از بهترین های تئاتر ناکام ماند، حداقل چیزی از ارزش های من کم نشد و این که سطح تست ورودی یه کمی بالا بود ولی مهم اینه که شکست مقدمه پیروزیه.

اینم بگم که جریان ساخت این وبلاگ هم به همین ایام امتحانات بر میگرده، که اگه بخش سر آغاز رو بخونین متوجه جریانش میشین.
بعد از همه این ها در حال اماده سازی خود برای موقعی که بقیه اعضای خانواده با نمرات درخشان من مواجه میشوند هستم، امید وارم که این اقدامات مفید واقع بشه و بتونم از هیجانات اعضای خانواده نسبت به نمراتم، جان سالم به در ببرم :/


بعد از گذشتن از نمرات و درس ها، دیگه فک نکنم هیچ اتفاق خاصی توی این چند روز افتاده باشه، یا اگه هم افتاده یادم نیست :| ولی امید وارم حداقل برای شما اتفاقای خوبی توی این چند روزی که گذشت افتاده باشه.

نکته اخلاقی

و این که توی راهپیمایی 22 بهمن هم که در پیش رویه شرکت کنین و شبا هم مسواک بزنین :)



باشد که آدم شویم :|