اگه توی شبکه های اجتماعی فعالیت داشته باشید، حتما اسم این چالشو شنیدین که اسمش ۱۰Year Challenge یا همون چالش ده سال قبل هست. توی این چالش اول کاربرا با انتشار عکس های 10 سال پیش و عکس الان خودشون توی اون شرکت میکردن، بعد کم کم افراد خلاق اونو وارد چیزای دیگه هم کردن؛ از وبلاگ نویسی و فضای علمی گرفته تا سیاست و ...

ولی کمتر کسی به فکر این می افته که جریان راه افتادن این چالش چی بوده؟ حتما فکر میکنین که مثل بقیه چالشا ساخته ذهن خلاق یه آدمی توی یه جایی از دنیا بوده ولی ماجرا پیچیده تر از این حرفاس!

همون جور که گفتم و میدونین؛ کاربرای شبکه های اجتماعی با انتشار عکس های ده سال قبل و الان خودشون توی این چالش شرکت میکنن. خوب میگین که این که اشکالی نداره! چهار تا عکسه دیگه :|


ولی باید بدونین که رهبران و مدیران اصلی این چالش هدف دیگه ای از راه انداختن این چالش دارن!
مثلا میشه از این عکس های منتشر شده توسط کاربر برای بهبود الگوریتم‌های تشخیص چهره و تشخیص سن استفاده کرد.

کیت اُنیل، سخنران و نویسنده‌ی فعال در زمینه‌ی تکنولوژی، از این جهت به موضوع نگاه کرده و در یک توییت وضعیت 10 سال پیش خود را با شرایط الان خود به این شکل مقایسه کرد:


من، 10 سال پیش: احتمالاً در حال خاطره‌بازی با گذر سالیان زندگی‌ام در فیسبوک و اینستاگرام بودم.
من، حالا: به این موضوع می‌اندیشم که این داده‌ها، می‌توانند برای آموزش الگوریتم‌های تشخیص چهره روی پیشروی سن و تشخیص سن مورد استفاده قرار گیرند.


وقتی که ایشون به این مطلب پرداختن، خیلی از کاربرا نگران شدن؛ و بعضی افراد واکنش های خیلی وحشتناکی به این قضیه نشون دادن ولی هدف ایشون و من و بقیه این نیست که کاربرا رو بترسونیم ولی با این جریانات و چالشا این که ما بیایم و همین جوری توی شبکه های اجتماعی عکس و اطلاعات خودمونو بزاریم یه کمی کار خطرناکیه!

پ ن 1 : حالا مدیرای این چالش که قصدشون خیر بود ولی باید حواسمون باشه که یه وقت کسی قصد بدی از برگزاری چالش نداشته باشه.

حالا یه سری کاربرا اومدن به خانوم اُنیل گفتن که بیشتر این عکسا قبلانم توی اینترنت بود؛ و برای اثبات حرف خودشون فیسبوک رو مثال زدن که همین الانشم عکس پروفایل همه کاربراشو داره.

خانوم اٌنیل هم در جواب گفت:

تصور کنید که قصدِ ارائه‌ی داده‌ی یادگیری به یک الگوریتم تشخیص چهره روی جنبه‌های مرتبط با سن، و به طور خاص‌تر، روی افزایش سن داشته باشید؛ مثلاً این که ظاهر افراد با بالا رفتن سن چه تغییری می‌کند. در حالت ایده‌آل، نیاز به یک مجموعه داده‌ی بسیار وسیع از تصاویر افراد خواهید داشت. اگر این را هم بدانید که تصاویر در یک فاصله زمانی ثابت و مشخص، مثلاً 10 ساله، گرفته شده‌اند، بهتر هم خواهد بود.


مسلماً می‌توانید برای به دست آوردن چنین مجموعه داده‌ای، به کند و کاو در تصاویر پروفایل‌ها در فیسبوک و نگاه کردن به زمان انتشار آن‌ها یا داده‌های متای تصویر بپردازید. اما این مجموعه‌ی بزرگ تصاویر پروفایل، می‌تواند حجم عظیمی از تصاویر غیرمفید و مزاحم را وارد مجموعه داده‌ی شما کند. هیچ تضمینی وجود ندارد که هر فرد، در انتشار تصاویر خود، ترتیب خاص و درست زمانی را رعایت کرده باشد. این موضوع هم به هیچ وجه عجیب نیست که افرادی، از تصاویر دیگری غیر از تصویر خودشان به عنوان تصویر پروفایل استفاده کنند. همین حالا به لیست دوستان خود در شبکه‌های اجتماعی نگاه کنید. تصاویر حیوانات خانگی، مناظر طبیعی، تصاویر کارتونی، جملات حکیمانه و بسیاری از تصاویر دیگری از این نوع هم وارد داده‌های آموزش الگوریتم شما خواهند شد.


به عبارت دیگر، اگر بتوانید یک مجموعه از تصاویر تمیز، ساده و برچسب‌گذاری شده با عباراتی مثل «ده سال پیش – امروز» جمع‌آوری کنید، چندین گام جلوتر خواهید بود.



همون جور که گفتن این خانوم، ما نمیدونیم که صحت اطلاعاتی که کاربرا توی عکسای پروفایل فیسبوک شون نوشتن درسته یا نه. همچنین مکان گرفته شدن عکس و یا چگونگی ثبت عکس رو هم نمیدونن یا اگه هم بدونن از صحت اطلاعاتش مطمئن نیستن.

ولی توی این چالشی که راه انداختن خود کاربرا اکثرا مکان ثبت عکس و چجوری عکس گرفتن و کلی اطلاعات دیگه رو گفتن که اکثرا هم درست و قابل اعتماده؛ ولی بعضی ها هم گفتن که از این داده ها [ همون عکسای کاربرا ] توی جاهای مهمی استفاده نمیشه، ولی محققان بخش داده و دانشمندان فعال توی زمینه هوش مصنوعی و پردازش تصاویر خوب میدونن که چجوری از این عکس ها استفاده بکنن.


نمونه هایی از استفاده های درست و نادرست از این اطلاعات

مثلا دانشمندان میتونن با ترکیب این اطلاعات با دوربین ها و سنسور هایی که اطلاعات کاربرا رو ثبت میکنن بتونن به سن کاربرا دست پیدا کنن و بعدا کاربرا رو دسته بندی و تبلیغاتی هوشمند برای هر دسته از کاربرا بفرستن؛ مثلا برای کسایی که سن شون بالاتره و دیگه پیر شدن تبلیغات ویلچر و ... نشون بدن و برای جوون ترا تبلیغ اسکیت و دوچرخه و ...

این مورد خودش به تنهایی شاید زیاد مهم نباشه ولی میشه اسفاده های بدی هم از این اطلاعات کرد مثلا:

مثلا پلیس میتونه با این اطلاعات افراد مشکوک رو ردیابی کنه ولی خوب در مقابل هم میتونن افرادی رو که مثلا در فلان روز در راهپیمایی شرکتت کردن رو هم شناسایی و به اطلاعات اونا دسترسی داشته باشه که این مورد بیشتر برای افراد مشهور مثل سیاستمدارها خطرناکه.

و هکر ها هم میتونن با در اختیار داشتن این اطلاعات اقدام به شکستن قفل هایی که به وسیله تشخیص چهره کار میکنن بپردازن؛ به صورت خلاصه هکر‌ها الگوریتم خاصی برای شکست دادن قابلیت تشخیص چهره خواهند داشت و در مواقع مورد نیاز قادر خواهند بود از آن برای دور زدن احراز هویت چهره استفاده کنند.

نتیجه گیری

در کل برای به اشتراک گذاری اطلاعات توی فضای اینترنت باید یه کمی با ملاحظه بیشتری عمل کرد؛ ولی استفاده از فناوری های جدیدی مثل الگوریتم های تشخیص چهره و سن هم مثل استفاده از چاقو است و هم جنبه های مثبت داره و هم منفی، که بستگی به نحوه استفاده اشخاص یا گروه ها از اون فناوری داره.

و از اخر هم فقط کسایی سود میبرن که اقدام به ساخت و فروش این فناوری های جدید به دولت ها و... میکنن بدون این که برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز خودشون 1 دلار پول خرج کرده باشن :)


راستی شما هم فکر میکردین که یه همچین داستان هایی پشت این چالش باشه؟

و این که میتونین توی این سایت اطلاعات کامل تری از این چالش و اقدامات پشت پردش رو بخونین که باعث شد من این پست رو بنویسم [ یه جورایی منبع این پست حساب میشه ]